عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مجاهد ظفری شاعر و نویسنده و پژوهشگر در زمینه های متعدد ادبیات/عربی, فارسی/ فلسفه, تاریخ, روانکاوی, ادیان, عرفان,سیاسی/






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 6022
تعداد مطالب : 182
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 182
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 58
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 72
:: بازدید ماه : 70
:: بازدید سال : 176
:: بازدید کلی : 6022

RSS

Powered By
loxblog.Com

اجتماعی,سیاسی, روانکاوی, تاریخ, ادیان, عرفان, فلسفه

خاک وطن؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 165 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

  کبوتر خوشکل من؛

 

 پرواز اون دورا نرو..

 

خاک وطن تو قلب ماست..

 

تو خاک لاشخورا نرو..!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اخرین کتاب؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 327 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

   اخرین کتاب.. قران بود؛

 به مفهوم تمام جملات"

 به سادگی یک گفتار/ یعنی خواندنی..!

 قسم به قلم و انچه می نویسند..!

 

نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شبانه ها؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 213 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

نشست رنگ ها, چهره می بازد,

گذرگاه اشک ها نیز پنهانی اند؛  

 

چه کسی میتواند از شکاف زمین

به اسمان ها پرواز کند؟؟..

 انکه بر کوله بارش,

گلابی سرد اورده تا گور تنها فرزند خویش را سیراب کند.. سرنوشت نیست..

این مادر گورستان است که شبانه ها به سوی دریای ابدیت برای جوان ناکامش اب می اورد تا گل های اطراف او پژمرده نشوند؛

 

  چیزی که هست دیده نمی شود اما گفته ها به ناچاری بادها, مبهم جمله ها را می رسانند,

 

  نیمه شب ها چه زود می ایند"  درها را دیگر نباید بست, شاید اواره ای در راه باشد..

 پهنای بیابان, دید چشمانم را تاریک و ویرانه ها را نزدیک ساخته است..

 

 دیگر نمی شود خوابید,

زیبایی شب ها به بیداری انست؛

بگذار کمی بیشتر بیدار باشیم..

خوابیدن ما را از اطراف بی خبر میسازد, شعور ادمی به خوداگاهی اوست؛

بگذار دو سه شب همچنان بیدار باشیم..

رختخواب ها را باید دور انداخت تا در ارامش خارها اسوده بخوابیم..

 

امشب بیهوده قلم خودرا برداشته ام..

نوشته ای نیست..

گفته ای نیست..

جز اینکه اسمان را نظاره سازم..!!

 

  نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ابلیس نامه؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 212 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

   ای عشق دل زمانه..

این دل دگر جوان نیست؛

 

  سکوت کن ز خلوت..

دیوارها امان نیست ؛

 

  من نیز ساده بودم..

در گله ها شبان نیست؛

 

  من نیز باورم شد..

از گرگ ها نشان نیست؛

 

  ای خوب باور من..

این باورم گمان نیست؛

 

  دیدم که خواب گل ها..

تعبیر هر خزان نیست؛

 

  دیدم که این گذرها..

در فرصت زمان نیست؛

 

  دیدم که دزد نانم..

محتاج فکر نان نیست؛

 

  دیدم دروغ ملا..

هرسو خدا مکان نیست؛

 

  دیدم اگر چنین است..

بر تخت اسمان نیست؛

 

  گشتم ز هردو عالم..

دیدم در این جهان نیست؛

 

  دل کافرم تو گفتی..

همچو دلت بتان نیست؛

 

  این دیده اشک باران..

چون دیده ام روان نیست؛

 

  با هر که گویم از غم..

اسرار او نهان نیست؛

 

  اخر که عقل پوچم..

 با نسبت خران نیست؛

 

  غوغا رسد خیالم..

جایی در ان زبان نیست؛

 

  تا کی در این معما..؟

 فردا بیا, نمان, نیست؛  

 

این خار گل به غربت..

جز اه بلبلان نیست ؛

 

  این خلوت نشستن..

جز راه عاشقان نیست؛

 

  ای مادرم تو گفتی:

 در هر وضو اذان نیست؛

 

  ترسی که قصه گفتی..

در عشق یار جان نیست؛

 

  ان هم خدای خوبت..

دیدم که مهربان نیست؛

 

  از بس که گریه کردم..

بغضی ز استخوان نیست؛

 

  ای اشنای منبر..

دیگر نخوان, نخوان نیست؛

 

  این ناله ی صدایت..

دل پوش مردگان نیست؛

 

  لعنت به هر جنایت..

ابلیس را فغان نیست؛

 

  گفتی که شادمان است..؟

 ولله که شادمان نیست..!!

 

  شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سایه های مبهم؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 237 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

   سایه های مبهم انتظار, محو شده اند؛

 هیچ چیز تازه ای از کنار عقل نمی گذشت..

پابرهنه ای بر اشفتگی دریای ابدیت.. ژنده پوشی که از میان شکاف زمان میگذشت؛  شروع به پایان گریخته, و بازی سرنوشت به افسانه ها..!

 

ساعت ها گریستم؛

 از جولانگاه این موجودیت,

 

از سنگینی اجتماع و زندگی,

 

از فصل تیره بختیها,

 

از تشنگی شبهای ادب,

 

از عشق های نگران نیمه شب پنهانی,

 

از ناقوس عزا,

 

از نگاه ملتمس معشوقان مغرور,

 

از لباس هزار وصله ی دوران,

 

از نوازش تلخ رفیقان,

 

از ریشخند ناکسان,

 

از میله های سرد زندان,

 

از زادگاه سنگسار شده ام,

 

از پرچم سیاه مرگ اینده ام,

 

از کهولت کمرشکن گذشته ام,

 

برای نخستین بار بود که

از صمیم قلب گریستم..!!

 

 نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مرا ای کاش حالی بود../ اشعار نو؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 159 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

مرا ای کاش حالی بود..

ز منزل راه خوبی ها..

 

 بگو در سرپناه تو,

 مرا هم سرپناهی هست..؟

 

 بگو در سر گذر راهت..

مرا هم سر به راهی هست..؟

 

 ولی ای کاش می دیدی..!

 

 نشان از چاره گم گشتن..!

 

 مه الود ست این باران.. ولی هرگز نمی بارد..

 شاید باغبان دل.. ز تلخی گل نمی کارد..

 

 معلم گفت: بابا اب..

بگو نانی ز شب دارد..؟

 

 بیاور اب دریا را..

که مادر اه تب دارد..!!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریکی؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 176 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

... هر که امد چه زود رفت../

و من بر سر راه دوستان نیامده ام,

چه انتظارها کشیدم..

 

 شب شد..

 دوباره باز هم با خیال اندوهم, شعری ساختم..

از مثال تمام ارزوها/

 

 خوابم گرفت.. بیدار شدم.. اما باز هم تاریکی!

 

 ۱۹ سال گذشت..!!

 اما هیچگاه روشنایی نتابید/

 

 و من اینگونه زیستم:تنها.. خیال.. تاریکی  !

 زندگی من همین بود, همین....؛

 

نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به دور افکن, پاره کن, قبر دفتر شعرم../ غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 181 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

به دور افکن, پاره کن, قبر دفتر شعرم..

لگام گور کن امد, ز خاک اسب دورانها..

 

 طرب انگیز ای شاعر, به روی شاعری دیگر..

که من مردم به یاد ان, غزل بیداد دیوانها..

 

 به سنگ گور من ارام, اهنگ مرا بگذار..

که بعد از ان سکوت غم, نشیند درد انسانها..

 

 نخستین بار مرگم را, نگو با مادر پیرم..

که او صد بار مرگم را, شنیده بود درمانها..

 

 سگ ولگرد مهمانم, دروغ دل نمی فهمد..

بیاور اخرین یارم, وفای خوب مهمانها..

 

 حقیقت در امید شک, به باور امده با من..

که گل پژمرده با بلبل, درون خاک ویرانها..

 

 از این مجموعه اشعارم, غزل بیتی بخوان امشب..

که تا شاید نفس گیرد, به یادت اشک بارانها..

 

 در این یک لحظه ی اخر, نخستین بار فهمیدم..

اسیر پوچ و در پوچی, بودم بند زندانها..

 

 شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مادرم؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 164 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

مادرم/

بدرقه ی راهها سخت است و تو میدانی..!

راهی که در ان گمراهم به جایی نخواهد رسید..

 

غروبی که در خزان ان سایه ها مرده اند..

/ باور کن مادر,

 در درون قلب شکسته ام, لاشه ی نفرت نیست, سکوت یخ بسته ام در اغوش فریادها زیسته است, دردی که نفس میکشد بر حسرت دردها../

میبینی مادر,

لباس من سفید است,

خوشحال نیستی؟

 اولین بار است که لباس سفید میپوشم!

دیده گانت مرا به جز سیاهی ندیده اند..

در چند قدمی گورستان دیگر رهایم کن,

تابوت سیاهم میداند در کجا باید بخوابد,..

هیچ میدانی مادر,

سرزمین مردگان از خاک زنده ها برایم اشناتر است..

مدت هاست که نخندیده ام, اکنون نیز که به پایان تیره گی ها رسیده ام گریه ام گرفته است,

شاید روشنایی حقیقت در نگاه من نور تازه ای میخواهد.. و اشک مرا اینچنین از بغض ها رها کرده است/

 

و تو مادر من,

دیگر در خلوت شبها,

ناله هایم را نخواهی شنید

و دیگر زمزمه های اشعار بیهوده ام را در کنار چشمان نیمه بازت, نخواهی دید  !!

 

نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بیمارم؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 179 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

بیمارم..

 

 حالم خوب نیست..

 

 دکترم میگفت:چیزی نیست/

 

 اما چیزی هست!

 

 باید باشد؛

 

 میدانم..

 

 اتفاقی در راه است /

 

 نزدیک است!

 

 طپش های قلبم ارام شده اند..

 

 اینچنین نبوده اند..

 

 نشانه ی خوبی نیست..

 

 دردهای عجیبی پیدا کرده ام,

 

 دکترم میگفت:چیزی نیست/

 

 اما چیزی هست..

 

 باید باشد!

 

 میدانم..  اتفاقی در..........!!

 

نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
انتقاد بحث ها؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 190 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

انتقاد بحث ها, استدلال اندیشه ها را دیگر ثمری نمی بخشد,گفتگوها..بهانه ی خوبی شده اند برای هدف پندارها..

..خیالی که مخالف تصور خویش شده است..

تردید کدام واژه ای حقیقت است؟

گذشته ای که دیگر نمی اید یا اینده ای که هنوز یقین فردا را جستجو میکند؟

..هنگامی که اینچنین باشد, انتقاد هر موضوعی فرهنگ ادبیات را مبهم می سازد

..اشوب کلمات در جمله ها نمایان, و پایان هر جمله ای دروغی دیگر..!

عبارتی که تبعید عقل را نشان میدهد, و بی رحمی اعتقاد را..

اسیب روشها, چه هراس اور شده, در لابه لای ترس, وحشت علم از همه بیشتر است..

ارامش طبیعت, تمایلات انسان را نمی خواهد,

تنهایی طبیعت ارمغان کدام ازادی ماست؟

قضاوت انگیزه ها,

باور نخستین مارا,

به محاکمه ی اوهام کشانیده, و داوری اجداد مارا به گورستان تاریخ...!

کدام توهینی توانایی حقیقت را میترساند؟

محبت مخالف مهربانی شده است/ دوستی را فراموش کنیم..!!

 

  نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ای انکه پرسیدی کجا؟.. اشعار نو؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 251 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

ای انکه پرسیدی کجا...

دردی به دل دارم, همین..

 

شب تا سحر در گوشه ای..

در مستی یارم, همین..

 

از حال من پرسیده ای..!

گفتم که بیمارم, همین..

 

من سالها دیوانه ام..

با این جهان زارم, همین..

 

با هرکه گویم درد خود..

گوید که بیکارم, همین..

 

در خواب غفلت رفته ام..

هرشب که بیدارم, همین..

 

گویی که ابری در دلم..

اشکی که می بارم, همین..

 

با هرچمن بلبل شدم..

در باغ گلزارم, همین..

 

با ساقی مستان شدم..

اما که هشیارم, همین..

 

خوابی پری شب دیده ام..

خدمت به دربارم, همین..

 

من تا کجا با زندگی..

اینگونه اسرارم, همین..

 

گفتی چرا گم گشته ای..!

گفتم گرفتارم, همین..

 

از مکتب درس و خرد..

دیدی که بیزارم, همین..

 

دیدی به خلوت رفته ام..

تنها به دیوارم, همین..

 

از ثروت این هستی ام..

دلشاد اشعارم, همین..

 

گفتی که مستی بی خبر..!

افتاده هموارم, همین..

 

گفتی که سگ دارد وفا..؟

شاید ولی هارم, همین..

 

بر مشکل هر درد خود..

نادان وغمخوارم, همین..

 

ای ساغر هم نوش شب..

دلتنگ دیدارم, همین..

 

داری خبر از یار من..؟

من مانده ناچارم, همین..

 

تکرار بودم در زمان..

بیهوده تکرارم, همین..

 

گفتی چه داری از جهان..؟

از غم که بسیارم, همین..!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
برج ایفل؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 204 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

سال ۱۸۸۹ بود..۳۱مارس..

رسیدم به میدان دومارس,

در کنار رود سن..جشن بزرگی بود..

 

صدمین سالگرد انقلاب فرانسه..!

جمعیتی بزرگ..

غرق در شادی..

جمعیت اندکی هم ناراحت..نزدیک ۳۰۰نفر,

که در مورد موضوعی اختلاف داشتند:ساخت برج ایفل:

 

نزدیک رفتم..

در کنار انها نویسندگان بزرگی همچون:امیل زولا, گی دو موپاسان, شارل گارینه, حتی الکساندر دوما..که گوستاو ایفل را سرزنش میکردند..!

 

ناگهان در بالای سر خود سازه های برجی را دیدم برافراشته..۱۸هزارو۳۸قطعه..با وزن بیش از ۱۰هزار تن.. با ارتفاع ۳۲۴متر..!!!!!

از پله ها بالا رفتم.. ۱۶۶۵ پله..!!!! البته پله های طبقه ی دوم به بالا به روی بازدید کنندگان بسته بود..

ولی من در خیال ازدحام اعتراض ها خود را در نقطه ی برج دیدم..!!!!

 

در کنار رودخانه ی سن..کمی دورتر, عمارت اینولید بود:مقبره ناپلئون:

 

شب شد..عظمت برج نمایان تر شد..

۲۰هزارنور..بوسیله ۳۳۶ پروژکتور نور پردازی برج را تا شعاع ۸۰کیلومتری بر عهده داشتند..!!

نوری در سمبل طلا..

 

و من برگشتم..

من از کدام تاریخ می ایم..!!!

 

نویسنده:مجاهد ظفری

  


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مرز تکرار؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 137 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

پس از سالها رنج نامفهوم,

و دیدار چهره های بیهوده,

تفکرات امروزی, نسل های مرده.......!!

تصمیم خویش را گرفتم....!

تحمیل نشانه های مدرن/2015/..

بر موجوداتی که در قبل تاریخ هستند.....

و این مرز تکرار,

همچنان ادامه دارد و انتهایی بن بست...!

 

و من تمام رنج های دیروز را در اسمان امروز,

بر فراز امیدهای تلخ می بینم...

تعبیر راهی به بیراهه..

و شاید دو بیراهه...!!

 

زیستن در نفرت های احمقانه ی زندگی,

ارزش های متناقض هر انسانی را به تردید می افکند..

 

عروسکی در بازی ابلهان..

کالایی در بازار کسبه ها...

 هنگامی که دیگر انسان نیستی, هر چه میخواهی باش..

 

بوف کوری در ویرانه ها..

یا مورچه ای بر اهرام مصر..

یا خاکستری در زیر خاک ها..

مگر فرقی می کند..؟؟

 

 نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دکتر علی شریعتی؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 209 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

من یقین خود را

به سود هیچ مصلحتی انکار نمی سازم..

 

 ایمان خویش را

با هیجان هوسی الوده نخواهم کرد..

 

 من هر انچه را اموخته ام

به تو نیز خواهم اموخت..!

 

 استاد من /علی/ است..

و شریعت راهم, اعتقاد اوست..!!

 

 همنشینی که در انزوای تاریخ,

هنگامی که در خلوت تمدنها گم شده بودم.. او را در کویر عرفان, و در شراب عشق, پیدا نمودم..!

 

 او رفته است..!!

 سالهاست که دیگر نیست..!

 

 و من زندگی خود را در خیال او زیسته ام..

 

 نفسی که هر گامی,

به او نزدیک میشوم..  این تمام بودن/من/ است..!!

 

نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلم گرفته از غم, ندانم از کجا من..؟ غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 170 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

دلم گرفته از غم, ندانم از کجا من..؟

جدا شدم ز هستی, نبوده ام جدا من..!

 

 گشوده ام پر خود, رها ز منزل خویش,

ز بام ماندن غم, به اسمان رها من..

 

 به زندگی نگفتم, که من نمای مرگم..

به نقش زنده بودن, فقط چنین نما من..!

 

 نشد علاج مستی, شراب هوش یادم..

کدام ره نگاهی, نگاه خوش صفا من..

 

 جنون اشنایم, به عقل مشکل او..

چنین نشسته ام من, به یاد اشنا من..

 

 سخن به دل شکستم, نشد روان به کامم..

نماز خود نخواندم, گناه تو خدا من..!

 

 تو پادشاه خوبی, به ملک هر دو عالم..

کنار درب شهرم, به یاد تو گدا من..

 

 وفای دل ندیدم, میان شهوت خویش..

هوس هوس کشاندم, به روی تو وفا من..

 

 طبیب حال دردم, نشد خبر ز حالم..؟

به خنده های مستی, شدم به خود دوا من..

 

 نرفته ای به خلوت, بدانی نام تنها..

سئوال بی جوابی, که گفته ای چرا من..!

 

 چنان صدای شب ها, به رنج اسمان شد..

که دیگر از قنوتی, نشد چنین صدا من..!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کربلا صحرا نیست؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 237 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

فاطمه را از علی می توان شناخت..

 

و علی را از کربلا..

 

کربلا صحرا نیست,

 

کویر نیست..

 

گلستان تمام" تاریخ" است..!!

 

نویسنده:مجاهد ظفري


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تنهایی؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 436 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

مادرش در اتاق را باز کرد؛

 

 پسرم!

 

 داری گریه میکنی؟؟

 

پسر با لبخند رو به مادرش:

 

مادر,

 

اخه تنهایی نمیشود  خندید..

 

..فقط میشود گریه کرد...!!!

 

نویسنده:مجاهد ظفري


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خواب؛ نویسنده:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 195 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

خواب دیدم که می رفت..!!

پدرم با تفسیر خنده اش که باز می گردد../

 

اما پدرم نمیدانست,

هرانکه رفت دیگر باز نمی گردد..

اگر چه هم در خواب باشد !!

 

نویسنده:مجاهد ظفري


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ای کاروان؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 689 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

   ای کاروان.. ای کاروان..

افتاده ام در مرز او ؛

 

  ان مرده در خلوت منم..

از تاب چشم سبز او ؛

 

  در این گذرگاه دلم..

با خود نبر دل رمز او؛

 

  مستانه شاعر گشته ام..

از گفته های طنز او ؛

 

  گنجی فراوان دیده ام..

از هر نگاه کنز او ؛

 

  در باغ گلزاران شدم..

با هر خیال هرز او ؛  

 

ساقی, شرابت ریختم..!

 هوش امدم در مغز او؛

 

  شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دوست می دارم؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 282 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

تورا به جای همه عشق هایی که نشناخته ام,

دوست می دارم..

 

 تورا به جای همه زیبایی هایی که ندیده ام,

دوست می دارم..

 

 تورا به جای همه ارزوهایی که نرسیده ام,

دوست می دارم..

 

 برای خاطر نور افتاب..

 

 و برای خاطر خنده های کودکان..

 

 برای نخستین دیدار..

 

 برای خوبی هایی که هنوز مانده اند..

 

 تورا به خاطر خاطره ها, دوست می دارم..

 

 تورا به جای همه  چیزهایی که دوست نمی دارم,

دوست می دارم..

 

 به وسعت کویر تنهایی ام..

 

 به اندازه ی همه لحظه هایی که نزیسته ام,

دوست می دارم..

 

  شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کاش میشد..!! غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 196 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

کاش میشد لحظه ای باور کنی..

  کاش میشد ناله ای اخر   کنی..

 

     کاش میشد با من تنها درون..

    در درونت عالمی دیگر کنی..  

 

     کاش میشد در نگاه مست من..

   خنده ای بر ساقی ساغر کنی..

 

      کاش میشد در کنار کوچه ها..

  سوز شعرم با دلت از بر کنی..

 

      کاش میشد تا بگویم درد خود..

  تا که تو شاید مرا بهتر کنی..

 

      کاش میشد لحظه ای در متن من..

  تازه شعری را به خط دفتر کنی..

 

      کاش میشد دلبری همزاد تو..

  در نگاهت عاشقی دلبر کنی..

 

     کاش میشد ارزوی مرگ را..

  لااقل با دیدنت کمتر کنی..

 

     کاش میشد بازی تقدیر را..

  با حریف این جهان داور کنی..  

 

   کاش میشد اه دل را نوحه ای..

  حجتی با درد هر منبر کنی..  

 

   کاش میشد این گل بی اب را..

  روز مرگم هلهله پرپر کنی..

 

     کاش میشد شک یقین کافرم..

  باز هم بر کفر خود کافر کنی..

 

     کاش میشد همچو کودک مهربان..

  گریه هایم را به خود مادر کنی..

 

     کاش میشد اشک این دریا به خون..

  لحظه ای دریای بی احمر کنی..

 

     کاش میشد درک درد خویش را..

  همچو خاکی با دلم یکسر کنی..

 

     کاش میشد دردها را عضو خود..

   در درونت جان خود پیکر کنی..

 

 کاش میشد اخرین دیدار را..

با نرفتن بیشتر بدتر کنی..!

 

  کاش میشد قلب بر طوفان را..

پیش خود از خاک ها سنگر کنی..

 

 شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نخواهم ناز معشوقی, اگر ازار من باشد.., غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 269 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

نخواهم ناز معشوقی, اگر ازار من باشد..

خواهم شادی او را, اگر غمخوار من باشد..

 

 خوشا محبوب دلتنگم, به وقت سوز بی تابم..

کنار اه بی خوابم, به شب بیدار من باشد..

 

 در این تقدیر بی حاصل, بیا ای ناز دلدارم..

که پیش خیره چشمانت, کمش بسیار من باشد..

 

 هوای این جهان دیگر, نفس هایم نمی خواهد..

چگونه هم نفس باشد؟ اگر بیزار من باشد..

 

 چه ارزان می فروشی دل, همان محبوب دل ها را..

همه سودم فدای او, اگر بازار من باشد..  

 

به خنده گفت:میخواهی هوس کامم به دل گیری؟.. گفتم:وای بر مستی, اگر هشیار من باشد..

 

 به مستی هستی عالم, نیاید خواب بر چشمم..

چه گویم خواب دلداری, اگر تکرار من باشد..

 

 گفتم:اوج سر مستی, هوس عشقم سلامت باد..

غلط گفتم غلط گفتم, اگر اقرار من باشد..

 

 شدم عاشق به روی او, طبیب حال درمانم..

چه گویم از طبیبی که, اگر بیمار من باشد..

 

 جرس زد محمل راهم, که بر بندید محمل ها..

ترسم رفته گمراهی, به زیر بار من باشد..

 

 صعود نردبانم را شکستم, تا مگر راهی..

فرار رفتن دزدم, همین دیوار من باشد..

 

 یکی نامش شود شاعر, به سمع گوش نادانی..

بخواند خوش به جمع خود, ولی اشعار من باشد..  

 

مجاهد, بار دیگر هم, نگفت اسرار احوالش..

که داند حال اسرارش؟ فقط در کار من باشد..

 

 شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
 ویران شده ابادم, غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 141 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

  ای خوش لب شیرین, نازک دل رسوایم..

 با غصه نشستی غم, گفتی که نمی ایم..

 

     در سازش این گیتی؟ یا سازش ان عالم؟..

 سرگشته ی امروزم, در ذهن دو فردایم..  

 

   ویران شده ابادم, در کلبه ی درویشم..

 پنهان شده در خویشم, ظاهر شده پیدایم..

 

     مست خوش ان بویم, شاید خبری باشد..

 دیوانه ی هرشهرم, بر حلقه ی درهایم..

 

     گه شور جهان دارم, گه تشنه ی انسویم..

 گه ساکن این خاکم, گه ساکن انجایم..  

 

   مردود وفا بودم در مکتب خوش رویان..

 دستی که نشد بالا, راهی که نشد پایم..  

 

   بر بام جهان رفتم, در اوج خیال او..

 بالی که زدم اما, افتاده ز پرهایم..

 

     هم گرگ و شبان گله, افسرده و غمگینند..

 بشنو که چه اندوهی, غوغا رسد از نایم..

 

    شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ز ترس بلبل ازاد گل ها.. ؛ غزلیات، شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 166 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

ز ترس بلبل ازاد گل ها..

طبیعت را اسیر دام کردند..

 

نشو افسرده خاطر روزگاری..

که شادی را طمع در جام کردند..

 

 ندیدی نازک شیرین نما را..

به مستی شادیش را خام کردند..

 

چراغ کوچه ی ما را شکستند..

بگو مارا چرا بدنام کردند؟

 

فراق دیده ی ان یار خوبم..

به خواب گردش ایام کردند..

 

نگاه خیره ی جادو بلایم..

به افسونی بلایش رام کردند..

 

شاعر:مجاهد ظفري


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چرا از خنده میترسم..؟ اشعار نو؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 143 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

چرا از خنده میترسم..

ز بس الوده گریانم/

 

 ز بس خون خنده ها دیدم..

در این اشعار دیوانم/

 

 ببین از شب نمی ترسم..

اگرچه شمع میسوزم/

 

 در این پروانه شب رویان..

فقط من تشنه ی روزم/

 

 ببین از غصه دل اهم..

نمیدانم که بیراهم /

 

 هزاران بار پرسیدم..:

چه میخواهم, چه میخواهم؟؟../

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
من از ان باغ سر زیبا, غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 146 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

من از ان باغ سر زیبا, جای بهتری دارم..

 از ان ولدان و حورعین, زیبا دلبری دارم..

 

 خدا گر در کتاب خود, ابواب بهشت دارد..

 من هم در کتاب خود, نشان از هر دری دارم..

 

 خدا با این همه هستی, دارد خانه ای زیبا..

 من اواره در پستی, چه جای بدتری دارم..

 

 همین است زادگاه من, نرو محمل کمی ارام..

 که بر این خانه ی ویران, نگاه اخری دارم..

 

 نرفت از خاطرم روزی, گم شد دفتر مشقم..

 شدم مردود و بدخاطر, ز یادش خاطری دارم..

 

 به خود گفتم چه بنویسم ؟ ندارم دفتری دیگر..

 بجویم زیر خاکش را, شاید دفتری دارم..

 

 همه رفتند و این خرمن, به دوش من توان دارد..

 همه را خر, مرا هم خر, عجب عاجز خری دارم..

 

 رفیق شوخ دل نازم, به دستم حلقه ای را داد..

 به خنده گفت از امشب, ناز همسری دارم..

 

 من امشب از هوای عقل, گریزانم ز هر منطق..

 که با خود مست و دل رسوا, هوای دیگری دارم..

 

 شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کارون ما, کارون ما؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 157 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

در سکوت ستم بار من..

 در ازای سرنوشت ناپذیر جنگ..

 کارون ما می خشکد !!

 

    کارون ما..

کارون ما..

    اهنگ اب..

اهنگ اب..

 

    صحرا نشو..

بیدار شو..

    از دشت خواب..

از دشت خواب..

 

    این اخرین دیدار را؛

افسانه کن.. افسانه کن..

    این سد ظلمت بار را..

ویرانه کن.. ویرانه کن..!!  

 

  شاعر:مجاهد ظفری 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یا حسین ابن علی؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 154 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

 از سیه بخت زمان,

   خسته از بود و نبود,

   ضجه ی جنگل و خوف,

   از صلیب تار شب,  

 از نوای صد فقیر,

   سرنوشت مرگ و نان,  

 اولین شعر سکوت,

   اخرین گفته ی تلخ,

   از پناه بی پناه,

   از نگاه بی نگاه,

   تهمت ساحل زشت,

   بر مزار صد شهید,  

 گریه می اید هنوز..

   یا حسین ابن علی..  

یا حسین ابن علی..  

 

  شاعر: مجاهد ظفری 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ای اسمان نگاه کن.., اشعار نو؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 174 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

ای اسمان نگاه کن..

 بر عشق تن فروش من..

 

    به خلوتی سپرده ام..  

اسرار غم خموش من..

 

    نشد علاج مستی ام..

 شراب حال هوش من..

 

    کفن کفن کشیده ام..

 به مرگ فقر دوش من..  

 

  خبر بده رفیق جان..

 خدای ژنده پوش من..  

 

  که موج زندگی نشد..

 به ساحل خروش من..

 

    نه جام شب محبتم..

 که شد دلبر نوش من..

 

    نه گفتگوی عاشقی..

 ترانه شد به گوش من..  

 

  شاعر:مجاهد ظفري


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
این سرخیال زیبا, غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 195 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

این سرخیال زیبا, با چشم سبز گویا..

  در خواب ما به رویا, مهمان خانه گشته,  

 

      ان مرغ وحشی رام, پر زد به روی این بام..

  اما چرا در این دام, در طمع دانه گشته,  

 

      از ان کمان ابرو, رفتم به سمت هرسو..

  تیری که امد از او, بر دل نشانه گشته,  

 

      گریان چو ابر برهم, هرشب چنینم از غم..

  شاید که ناز او هم, بر من بهانه گشته,  

 

      در سوز اه محفل, سودی نشد به حاصل..

  این شعر خلوت دل, با غم ترانه گشته,  

 

      فرهاد درد دیرین, شد در گمان بدبین..

  شاید که عشق شیرین, خاک زمانه گشته,  

 

      تقدیر بی نصیبم, هجران هر حبیبم..

  این درد بی طبیبم, درد شبانه گشته,  

 

      شاعر:مجاهد ظفری    


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تو ای مطرب, غمی دیگر, غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 159 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

تو ای مطرب, غمی دیگر, غم من ناز اهنگ است..

 دل صیاد کی سوزد, ز ان مرغی که در چنگ است..

 

    سخن از بود و نابودم, چه گویی با دل مستم..

 در این میخانه هر مستی, نداند شیشه بر سنگ است..  

 

  دل بیدار می داند گناه توبه سر خوابم..  

نگویم از بهار خوش, اگر خاری به گل برگ است..

 

    کجا هشیار دم باشم؟ در این اسوده مشرب ها..

 اگر هم ساقی ومطرب, به جمع حور و در بنگ است..  

 

  غزل در خلوت یارم نوشتم بهر دلدارم..

 چه شعری با خودم دارم, اگر یارم به خود منگ است؟!  

 

  چراغ خویش در دستم, به شب انسان می گردم..

 ولی هرگز نشد پیدا, هر ان نقشی که در رنگ است..  

 

  پشیمانم ز ان یاری, که میراث پدر خواهد..

 کجا عیشی چنین زیبا؟ اگر در بند نیرنگ است..!  

 

   اگر ان محتسب گوید, چرا دل تنگ و بیماری!

  همی دانم ز بیماری, دلم تنگ است, دلم تنگ است..

 

    شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اهسته گو, اهسته گو؛ غزلیات, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 136 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

اهسته گو اهسته گو, دیگر فراوانم بگو..

 من بلبل هجران شدم, دیگر گلستانم بگو..

 

    هرشب بیا تنها بیا, با مستی صدها بیا..

 گفتی نرنجان طاقتم, دیگر نرنجانم بگو..  

 

  تو عقل راز و منطقی, در اسمان حکمتم..

 از هرچه میخواهی زدل, دیگر پریشانم بگو..

 

    از مکتب عشق و وفا, از قصه های ماجرا..

 دیگر نگو با من چرا, دیگر نمی دانم بگو..

 

    رنجیده گشتی اتشم, از سوزش هر خواهشم..

 با سردی باد امدم, دیگر زمستانم بگو..

 

    از ترس شب از فتنه ها, ترسیده خاطر گشته ای؟..

 در خاطری ظاهر بیا, دیگر نمایانم بگو..

 

    با شوخ ناز کودکی, درسی به من اموختی..

 با لهجه ی ان ناز خود, دیگر دبستانم بگو..

 

    گفتی چرا اسرار را, بر جمله عالم خوانده ای؟..

 گفتم نمی خوانم دگر, دیگر نمی خوانم بگو..

 

    شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
در محفل این گیتی؛ غزلیات، شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 139 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

در محفل این گیتی, گردش شده جام من..

 رخسار جمال یار, شد ماه تمام من..

 

    جان در عدم اسودم در اتش این ویران..

 افتاده چه زیبایی, ان بلبل دام من..

 

    معشوق مرا تا دید, تعظیم به حالم کرد..

 از بس که درونم دید, صد پرتو مقام من..

 

    استاد فنون دل, در پیش دو اسرارم..

 زانو به قلم افتاد تعلیم غلام من..

 

    ان لاله چراغ شب, تا نام مرا بشنید..

 خاموش جهان گردید, از تابش نام من..  

 

  شیخ غم شب انسان, بیگانه ی راهم شد..

 تا دید مرا یکدم, شد راهی گام من..

 

    مرغ به قفس زنجیر, پر زد به هوای یار..

 شد یار همه مرغان, در محرم بام من..

 

    ان گرگ صفت صحرا, بیتاب شدش احزان..

 نقشی چو غم کنعان, شد عاشق رام من..  

 

  شاعر :مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
از این جهان خسته ام ؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 126 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

عجب چنین ای خدا,

از این جهان خسته ام..

 

 که من به اوج اسمان,

همچو پری شکسته ام..

 

 شراب غم نخورده ام,

ببین کجا نشسته ام..!

 

  میان کوچه های شب,

ز مردمش گسسته ام..

 

 غمی درون غنچه ها,

بهار گل خجسته ام..

 

 به روی یار چشم خود,

نگاه دل نبسته ام..!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مرگ شتاب می رسد؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 120 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

مرگ شتاب می رسد,

نفس نفس به بام من..

 

 عشق تو یاد من شود,

به وقت نوش جام من..

 

  به یاد ان گذشته ها,

به صبح و روز و شام من..  

 

نه اشنای غربتی,

بگوید این پیام من..

 

 که خسته گشتم از همه,

ز خلوت مدام من..!  

 

نیا دگر به قصه ها,

کبوتر به دام من..

 

 تمام شد, تمام شد,

شراب ناتمام من..!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یار شبم؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 129 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

ای دل من, یار شبم,

خلوت دل نرفته بود..

 

 مست وغزل به رقص خود,

به جمع خود نشسته بود..

 

 نگاه دل نبسته ام,

اگر که دل نبسته بود..!

 

  ببین خدا, به مستی ام,

توبه ی شب شکسته بود..

 

 نگو چرا محبتم,

ز مهر او گسسته بود..!!

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کجایی ای وفا؟.. غزلیات؛ شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 152 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

کجایی ای وفا؟ افسانه گشتی..

چنین در کوچه ها, بی خانه گشتی..

 

 نبودی در صف عاقل نمایان..

چرا با من چنین دیوانه گشتی؟..

 

 شراب دل مگر نوشیده ای تو..؟

که امشب راهی میخانه گشتی..!

 

  چه درسی خواندی با مکتب خود؟..

که با خود مکتب جانانه گشتی..!

 

  چه کردی با گل خوشبوی با غم؟..

که با شمع دلم پروانه گشتی..!

 

  گشتم من ندیدم سر نشانت..

بگو با من چرا بیگانه گشتی؟..

 

 بیا ای بلبل معشوق گل ها..

که در هجران گل بی دانه گشتی..

 

 چو دیدی عاشق چشمان سبزم..

به سبز هر چمن کاشانه گشتی..!

 

  تویی ایمان شب های نمازم..

چرا سر کفر هر بتخانه گشتی؟..

 

 تو گفتی مستی ساقی نباشم..

ولی دیدم که لب مستانه گشتی..!

 

  حدیث اشنای قصر خوبی..

چرا بد با دل ویرانه گشتی؟..

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دویده ام به بام خود؛ اشعار نو, شاعر:مجاهد ظفری
ساعت | بازدید : 127 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

دویده ام به بام خود..

رسیده ام به اخرم..

 

چو نام فقر من کشید..

به دست اه دفترم..

 

سراب اب نغمه ای..

که شد ز دیده ی ترم..

 

چه سرنوشت ظالمی..

وفای زشت یاورم..

 

به کام خود هوس زنم..

طلاق کام همسرم..

 

کجا بگویمت پسر..

کجا نرفته دخترم..

 

اگر پیاده می روم..

به گوشه افتاده خرم..

 

چه عشق خام منطقی..

به عقل رفته بر سرم..

 

نه خنده های فرصتی..

به یاد رفته خاطرم..

 

چرا بپرسی حال من..

دروغ انکه بهترم..

 

ننگ فراموشی من..

رفته هوای دیگرم..

 

ببین کجا قلم کشید..

قصه ی خوب دلبرم..

 

شاعر:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مجاهد ظفری با فرهنگ نویس عرب ایرانی دکتر عبدالنبی قیم
ساعت | بازدید : 1525 | نوشته ‌شده به دست فرهنگ ارشاد ادبی | ( نظرات )

   من از رئیس بخش عربی دانشگاه دوشنبه تاجیکستان تعجب میکنم که کتاب شما را به عنوان تنها فرهنگ عربی فارسی, به علاقه مندان توصیه کرده است..!

 شاید جناب دکتر رحمان سلیمانف از سکوت ارامگاه دیگر نویسندگان خبر ندارد؛

 / از سراپرده ی محزون نفس, وحشت گیج.. نسیم خبر است/

 کتاب افسانه ای پانصد سال تاریخ خوزستان را خواندم..

 

خنده اور است..!!

 شما کتاب احمد کسروی را مورد نقد و انتقاد قرار می دهید و با همان عنوان کتاب دیگری را در تالیف گمشده ها به تحریر میگذارید..

چرا پانصد ساله؟..

شاید معلومات شما در شرکت ملی حفاری, از هزاران سال تمدن خوزستان رنجور باشد..!

 جناب دکتر قیم..

شما  معنای هدیه را با فروختن کلمات اشتباه گرفته اید..

هدیه را در سکوت عاشقانه با اشکی سراینده میدهند.. انچه که سالها فهمیده ایم..

اما دادن نسخه ای از کتاب خود به خواننده معروف عراقی در حاشیه ی برنامه the voice, یکی از بیننده ترین برنامه ی تلویزیونی در خاورمیانه دیگر هدیه نیست, بلکه جلب شهرت احمقانه ست,,

شما در رشته ی اقتصاد و مدیریت اجرائی, کارشناسی ارشد گرفته اید و بهتر از من میدانید که ثروت افسانه نیست و مهارت تبدیل کلمات به پول را بلد هستید..!

 زیاد مهم نیست,  که اگر مدیریت بحران به جای تحقیق در کار خود, به ادبیات بپردازد..

این شاهکار عصر ماست..!!

 

  نویسنده:مجاهد ظفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0